کد مطلب:369985 جمعه 20 اسفند 1395 آمار بازدید:1050

60 - پیمودن راه برتر - تمنای مرگ و حیات در دین حق
 بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم اسلك بی الطریقة المثلی ، و اجعلنی علی ملتك اءموت و اءخیی .

معنای مثلی 

به خواست خداوند توانا این دو جمله از دعای شریف مكارم الاخلاق موضوع بحث و سخنرانی امروز است . امام سجاد علیه السلام به پیشگاه خداوند عرض می كند: بارالها! مرا به مسیری برتر و بالاتر از هر طریقی سوق ده و وادارم نما كه آن راه را بپیمایم ، بارالها؟! مرا در دین خودت آنچنان ثابت قدم قرار ده كه در آن بمیرم و در آن زنده شوم .

المثلی ای الفضلی تاءنیث الامثل بمعنی الافضل . (651)

مثلی به معنای فضلی تاءنیث امثل است ، به معنای افضل . و مراد از طریقه مثلی راه حقی است كه ما را به خداوند می رساند و آن راه هدایت باری تعالی است كه به معرفی پیمبران او شناخته می شود و از راههای باطل ممتاز می گردد. كلمه مثلی و امثل در روایات رسول اكرم (ص ) و ائمه معصومین علیهم السلام به كار برده شده ، از آن جمله ، این حدیث شریف است :

ابتلای انبیا و اهل ایمان 

سئل رسول الله صلی الله علیه و آله : من اشد الناس بلاء فی الدنیا؟ فقال : النبیون ثم الامثل فالامثل و یبتلی المؤ من بعد علی قدر ایمانه و حسن اعماله . (652)

از رسول اكرم (ص ) سؤ ال شد كدام گروه از مردم دنیا به بلایای شدید مبتلا بوده اند؟ فرمود: پیمبران الهی و هر كدام كه برتر و افضل بوده اند ابتلائاتشان فزونتر بود و سپس افراد با ایمان به مقدار ایمان و خوبی اعمالشان .

می توان گفت دو عامل اساسی منشاء بلایا و مصائب شدید پیمبران خداوند و مؤ منین وظیفه شناس و درستكار بوده : اول دعوت مردم به ذات اقدس الهی و قیامت ، دوم تهذیب آنان به تاءذیب غرایز حیوانی و محدود نمودن شهوات . برای روشن شدن مطلب لازم است درباره هر یك از این دو به اختصار توضیح داده شود. بشر در عالم محسوس زندگی می كند و علاقه دارد به چیزهایی دل بندد و گرایش یابد كه آنها را حس كند و لمس نماید. برخلاف میل مردم ، دین خداوند كه موضوع دعوت پیغمبران است حاوی مسائل نامحسوس متعددی است از قبیل وحی و فرشتگان و از همه مهمتر دو اعتقاد قلبی و غیبی یعنی ایمان به خداوند و ایمان به قیامت ، ركن اصلی و اساسی دین حق است و بدون اعتقاد به آن دو، پیروی از پیمبران تحقق نمی یابد. خداوند در قرآن شریف ایمان به غیب را در راءس اوصاف اهل تقوی ذكر نموده و فرموده است :

الذین یؤ منون بالغیب . (653)

اینان كسی هستند كه غیب دین را باور دارند و به آن مؤ من و معتقدند.

در مقابل اتقیا و مؤ منین به غیب ، اسیران عالم حس اند و خداوند درباره اینان فرموده است :

و اذ ذكر الله وحده اشماءزت قلوب الذین لا یؤ منون بالاخرة و اذا ذكر الذین من دونه اذا هم یستبشرون . (654)

وقتی نام خداوند یگانه برده می شود دلهای كسانی كه به قیامت ایمان ندارند حالت نفرت و انزجار به خود می گیرد و چون از محسوس سخن گفته شود و نام غیر خدا به میان آید مسرور و شادمان می شوند.

بنی اسرائیل و پرستش محسوس 

بدبختانه جاذبه حس و محسوس در وجود بشر آنقدر نیرومند و قوی است كه با كمترین برخورد مجذوب می گردند و خواستار آن می شوند. بنی اسرائیل سالیان متمادی اسیر فرعون و فرعونیان بودند و حضرت موسی (ع ) در پرتو حمایت ذات اقدس الهی نجاتشان داد و آنان را از دریا به سلامت گذراند و فرعون غرق شد. بنی اسرائیل با مشاهده این همه قدرت از خداوند نادیده به محض اینكه با امر محسوس مواجه شدند، بت و بت پرست را دیدند، دگرگون گشتند و از موسی (ع ) درخواست بت نمودند.

و جاوزنا ببنی اسرائیل البحر فاتوا علی قوم یعكفون علی اصنام لهم قالوا یا موسی اجعل لنا الها كما لهم آلهة قال انكم قوم تجهلون . (655)

خداوند در قرآن شریف فرموده : ما بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم . در راه با مردمی برخورد نمودند كه در بتكده اقامت داشته و بت می پرستیدند. به موسی گفتند: برای پرستش ما معبودی محسوس معین كن همان طور كه اینان معبودهایی دارند. موسی از این تقاضا سخت ناراحت شد و گفت : بی گمان شما مردمی جاهل و نادانید.

به شرحی كه در تاریخ آمده منشاء آوردن بت هبل در مكه و پرستش آن چیزی جز كوشش و جاذبه حس و محسوس نبود. مردی به نام عمرو بن لحی برای انجام كارهایی كه داشت از مكه به شام رفت . در یكی از نقاط اطراف شام وارد شد، مشاهده كرد كه مردم در آنجا بت می پرستند.

مكه و بت هبل 

فقال لهم ما هذه الاصنام التی اراكم تعبدون ؟ قالوا له : هذه اصنام نعبدها فنستمطرها فتمطرنا و نستنصرها فتنصرنا. فقال لهم : افلا تؤ توننی منها صنما فاسیر به الی ارض العرب فیعبدوه . فاعطوه صنما یقال له هبل . فقدم به مكه . فنصبه و امر الناس بعبادته و تعظیمه . (656)

به آنان گفت : این اصنام چیست كه می بینیم شما می پرستید؟ پاسخ دادند: ما این بتها را می پرستیم ، از آنها باران می خواهیم ، به ما باران می دهند، از آنها یاری می خواهیم ما را یاری می كنند. عمرو بن لحی از مشاهده بتها و آثاری را كه بت پرستان گفتند تحت تاءثیر قرار گرفت و گفت : آیا از این اصنام ، بتی را به من عطا نمی كنید كه به سرزمین عرب ببرم تا آن را پرستش نمایند؟ بتی را كه هبل نام داشت به وی دادند، آن را به مكه آورد و نصب نمود، به مردم گفت : هبل را بپرستید و تعظیمش نمایید.

واضح است پیمبران الهی كه مردم را دعوت به خداوند و معاد نامحسوس می كردند و همچنین مردان با ایمانی كه به غیب اعتقاد داشتند همواره از گفتار و رفتار كسانی كه خودشان اسیر زندان حس و محسوس بودند زجر می كشیدند و رنج می بردند و خداوند وضع رقت بار رسولان خود را ضمن یك آیه چنین بیان فرموده است :

استهزاء پیامبران 

یا حسرة علی العباد ما یاءتیهم من رسول الا كانوا به یستهزءون . (657)

ای افسوس و حسرت بر بندگان نادان كه هیچ پیمبری بین آنان نیامد جز آنكه مورد استهزاء و تمسخرش قرار دادند.

از آنچه مذكور افتاد روشن شد كه اولین علت آزار شدید و اهانت جهال به پیمبران و مردان با ایمان آن بود كه از نامحسوس سخن می گفتند و جامعه را به خدای یگانه و روز رستاخیز دعوت می نمودند. علت دیگری كه موجب شده است پیغمبران خدا و افراد با ایمان در دنیا همواره با مصائب و بلایای شدید مواجه باشند این است كه هدف مكتب پیمبران انسان سازی است ، می خواهند بشر را به مكارم اخلاق و سجایای عالی متخلق سازند و آنان را به كمال لایقشان برسانند و این كار زمانی میسر است كه مردم به تعدیل غرایز حیوانی و تحدید تمایلات نفسانی خویش تن دردهند و آنها را در حدود رضای الهی كه بر وفق عقل و مصلحت است اقناع نمایند.

بشر و آزادی غرایز 

ولی بشر به جاذبه لذت و كامرانی می خواهد آزاد بی قید و شرط باشد و شهوات خود را آنطور كه غرایز كور و كر طالب اند ارضا نماید، و همین منافات گاهی بین تعالیم انبیا و غرایز بی شعور موجب شده است كه مردم لذت گرا و شهوت پرست به ایذای پیمبران قیام نمایند، آنان را با انواع بلایا زجر دهند و بدین وسیله موانع را از پیش روی خود برطرف كنند و راه تمنیات نفسانی خویشتن هموار سازند. امام سجاد (ع ) در جمله اول این قطعه از دعای شریف مكارم الاخلاق كه موضوع سخنرانی و بحث امروز است به پیشگاه باری تعالی عرض می كند:

اللهم اسلك بی الطریقة المثلی ؛بارالها! مرا به مسیری كه افضل و برتر از هر طریقی است سوق ده و وادارم نما كه آن راه را بپیمایم .

طریقه مثلی و انسانیت 

حضرت زین العابدین (ع ) طریقه مثلی و راه افضل را از خداوند درخواست می كند، خداوندی كه به تمام حوایج آگاه است و همه دقایق سعادت بشر را می داند و اگر حضرت باری تعالی مدد فرماید و آدمی را به طریقه مثلی سوق دهد قطعا هر فردی با پیمودن آن راه به كمال لایق انسانی خود دست می یابد، اما اگر بشر ناآگاه بخواهد طریقه مثلی و راه افضل را كه حاوی تمام مراتب سعادت و مدارج كمال باشد تعیین نماید قطعا به خطا می رود و چه بسا پاره ای از نقائص را كمال تصور كند و آن را قسمتی از طریقه مثلی معرفی نماید، چه آنكه همه انسانها از هر قوم و نژاد تحت تاءثیر عوامل گوناگونی هستند و خوب و بدها را در شئون مختلف اعتقادی ، اخلاقی ، اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی ، تربیتی ، و دیگر امور از همان دیدگاه می نگرند و بر همان اساس قضاوت می نمایند.

بشر و اندیشه های باطل 

پیروان مكتب مادی گمان می كنند طریقه مثلی و راه افضل برای تاءمین سعادت بشر، مادی گری و نفی آفریدگار حكیم است . پیروان كلیسا تصور می كنند بهترین عقیده دینی و باور معنوی ، تثلیث كلیسا تصور می كنند بهترین عقیده دینی و باور معنوی ، تثلیث و دلبستگی به آب و ابن و روح القدس است . بت پرستان ، آتش پرستان ، گاوپرستان ، و معتقدین به سایر پرستشهای موهوم عقیده خود را در طریقه مثلی و راه افضل می پندارند و مردم را به سوی آن می خوانند. در امر اقتصاد نیز همان اختلاف عقیده وجود دارد، از زمانی كه رژیم كمونیستی در اتحاد جماهیر شوروی پایه گذاری شد میلیونها مردم تصور می كردند طریقه مثلی و راه سعادت برای همه كشورهای جهان برقرار شدن رژیم كمونیستی است . اما با تحولی كه اخیرا در آن كشور پهناور به وجود آمد معلوم شد كه دهها سال در اشتباه بوده اند و این رژیم با كشتن هزارها افراد بی گناه ، مردم را به راه بدبختی و سیه روزی سوق داده است .

نظام اشتراكی و سرمایه داری 

طرفداران سیستم سرمایه داری عقیده دارند كه طریقه مثلی و راه برتر در امر اقتصاد، سرمایه داری است در حالی كه سرمایه داری به منطق دنیای غرب امروز مایه اختلاف شدید طبقاتی است و هر روز فاصله مردم مملكت و فاصله ملل جهان را از یكدیگر افزایش می دهد و زمینه عناد و فساد اجتماعی را در جهان فراهم می آورد. شاید طولی نكشد كه سرمایه داری همانند رژیم اشتراكی مطرود گردد و طرفداران آن از عمل ناروای خویش اظهار ندامت نمایند. نه تنها انسانهای امروز راه خود را طریقه مثلی می پندارند بلكه در گذشته نیز بسیاری از مردم جهان اسیر این تصور باطل بودند. نمونه آن ، مطلبی است كه در قرآن شریف آمده است .

پندار موهوم فرعونیان 

موقعی كه حضرت موسی و هارون از طرف خداوند ماءموریت یافتند كه مردم مصر را از اسارت فرعون مستبد و مدعی ربوبیت نجات دهند و موسی عصای خود را افكند و به امر الهی به صورت اژدها درآمد پیروان فرعون به زبان آمدند:

قالوا ان هذان لساحران یریدان ان یخرجاكم من ارضكم بسحرهما و یذهبا بطریقتكم المثلی . (658)

این دو نفر دو ساحرند، می خواهند با سحر خودشان شما را از سرزمینتان بیرون برند و طریقه مثلی و راه برترتان را كه فرعون پرستی است از میان ببرند.

منشاء این سوء تشخیص و باطل نگری انحراف از یكتاپرستی است . قرآن شریف در این باره فرموده :

و لا تكونوا من المشركین . من الذین فرقوا دینهم و كانوا شیعا كل حزب بما لدیهم فرحون . (659)

از گرایش به شرك كه مایه اصلی تفرق و پراكندگی است بركنار نمایید تا دچار این فكر باطل نشوید كه هر كس روش ناصحیح خود را طریقه مثلی تلقی كند و هر گروهی راه گزیده خویشتن را مایه شادی و مسرت بداند.

صراط مستقیم یا راه برتر 

طریقه مثلی و راه افضل و برتر، صراط مستقیم خداوند است ، همان راهی كه فرستاده او حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله از طرف باری تعالی به مردم ارائه نموده و فرموده است :

و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبیله . (660)

و این است راه مستقیم من ، از آن پیروی كنید و به راههای مختلف گرایش نیابید كه موجب تفرق و پراكندگی شما از راه مستقیم خداوند می شود.

طریقه مثلی و راه افضل و برتر، همان صراط مستقیم است كه در سوره حمد آمده و افراد با ایمان در نمازهای یومیه روزی چند بار از پیشگاه الهی درخواست می نمایند:

اهدنا الصراط المستقیم ؛ (661) ما را به راه راست هدایت فرما، یعنی : بارالها! تفضل هدایت خود را درباره ما ادامه بده چه اگر لحظه ای فیضت قطع شود زمینه انحرافمان از مسیر حق و صراط مستقیم مهیا می گردد.

قال جعفر بن محمد الصادق علیهما السلام فی قوله عزوجل اهدنا الصراط المستقیم قال یقول : ارشدنا الی الصراط المستقیم ، ارشدنا بلزوم الطریق المؤ دی الی محبتك و المبلغ الی دینك و المانع من ان نتبع اهواء نا فنعطب او ناءخذ بآراءنا فنهلك . (662)

امام (ع ) و معنای صراط مستقیم 

امام صادق (ع ) در تفسیر اهدنا الصراط المستقیم فرمود: گوینده آن از خداوند درخواست می كند كه ما را ارشاد فرما به راه راست ، ارشاد فرما كه همواره ملازم راهی باشیم كه به محبتت منتهی می گردد و ما را به دینت می رساند، نمی گذارد از هوای نفس كه موجب هلاكت است تبعیت نماییم و مانع آن می شود كه از راءی خودمان كه مایه تباهی است پیروی كنیم .

نتیجه آنكه طریقه مثلی و راه افضل برتر، همان صراط مستقیم است كه رسول گرامی (ص ) از طرف حضرت باری تعالی ماءموریت یافت به مردم ارائه كند و پیرویش را از آنان بخواهد. طریقه مثلی همان صراط مستقیم است كه پیمبر گرامی اسلام (ص ) و ائمه معصومین علیهم السلام و تمام مسلمانان ، موظف اند در نمازهای روزانه از خداوند درخواست نمایند. امام سجاد (ع ) در نمازهای واجب و مستحب همه روزه این وظیفه مقدس را انجام می دهد بعلاوه در جمله اول این قطعه از دعای مكارم الاخلاق كه موضوع سخنرانی امروز است به پیشگاه باری تعالی عرض می كند:

اللهم اسلك بی الطریقة المثلی ؛بارالها! مرا به مسیری كه برتر و بالاتر از هر طریقی است سوق ده و وادارم نما كه آن راه را بپیمایم . حضرت علی به الحسین علیهما السلام در جمله دوم این قطعه از دعا كه موضوع بحث و سخنرانی امروز است به پیشگاه خداوند عرض می كند:

و اجعلنی علی ملتك اموت و احیی ؛ بارالها! مرا بر دین خودت آنچنان ثابت قدم قرار ده كه در آن بمیرم و در آن زنده شوم .

معنای ملت 

راغب در معنای كلمه ملت چنین می گوید:

الملة كالدین و هو اسم لما شرع الله تعالی لعباده علی لسان الانبیاء لیتوصلوا به الی جوار الله . (663)

ملت همانند دین اسم است برای شرع و طریقی كه خداوند زبان پیمبران برای مردم مقرر فرموده تا به وسیله آن به جوار رحمت الهی واصل شوند.

ما از بیشتر كلمات لغت عرب كه به زبان فارسی راه یافته و در سخنان خود به كار می بریم همان معنی را می فهمیم كه عرب زبان می فهمد مثل ایمان و كفر، صدق و كذب ، حسن و قبح ، ظاهر و باطن ، قیام و قعود، طلوع و غروب ، قوت و ضعف و نظایر اینها.

بعضی از كلمات را عرب زبان و فارسی زبان در یك معنی به كار می برند با مختصر تفاوتی در مورد استعمال آنها. اما عرب زبان در گفتگوهای خود از كلمه ملت ، دین می فهمد، همان معنایی كه در لغت آمده و مذكور افتاد، ولی فارسی زبان ، كلمه ملت را به معنای مردم به كار می برد، گاهی ملت می گوید در مقابل دولت و گاهی ملت می گوید و تمام افراد، از زن و مرد، بزرگسال و اطفال ، شهری و روستایی ، و خلاصه همه عمال دولت و افراد عادی را شامل می شود. در قرآن شریف مكرر كلمه ملت به كار رفته و در تمام موارد، از آن دین اراده شده است و در اینجا به ذكر دو مورد اكتفا می شود:

دینا قیما ملة ابراهیم حنیفا. (664) ثم اوحینا الیك ان اتبع ملة ابراهیم حنیفا. (665)

در صحیفه سجادیه ، كلمه ملة در موارد متعدد آمده و همه جا از آن دین اراده شده است . از آن جمله در دعای سی و یكم ، حضرت زین العابدین (ع ) به پیشگاه خداوند عرض می كند:

توفنی علی ملتك و ملة نبیك ؛بارالها! مرا به دین خودت و به دین پیمبرت بمیران .

كلام امام (ع ) و تقدم مرگ بر حیات 

در جمله دوم این قطعه دعا كه موضوع سخنرانی و بحث امروز است امام سجاد (ع ) عرض می كند:

و اجعلنی علی ملتك اموت و احیی ؛ بارالها! مرا در دین خودت آنچنان پایدار و استوارم قرار ده كه در آن بمیرم و در آن زنده شوم .

بعضی گفته اند: مقصود از موت و حیات كه در كلام امام (ع ) آمده مرگ و زندگی در دار دنیاست و اگر سؤ ال شود در دنیا، زندگی قبل از مرگ است چرا امام در كلام خودت موت را مقدم داشته است ، در پاسخ گفته می شود كه مردان الهی در دنیا همواره به یاد مرگند و با توجه به مرگ ، خویشتن را از كارهای ناپسند و اعمال ناروا مصون می دارند و همین امر، توجه شدید آنان را به مرگ ، جلب نموده و موجب شده است كه موت را قبل از حیات ذكر نمایند.

به طوری كه در بعضی از آیات و روایات آمده است با ایمان مردن و به سلامت از دنیای گذران به سرای غیب منتقل شدن در نظر اولیای بزرگ الهی بسیار مهم است و آن را معیار سعادت انسانها می دانند، و همچنین بی دین مردن و با آلودگی های معنوی و مادی از دنیا رفتن در نظر اولیای الهی بسیار مذموم است و آن را معیار شقاوت و بدبختی می خوانند.

معیار سعادت و شقاوت 

عن علی علیه السلام قال : ان حقیقة السعادة ان یختم بالمرء عمله بالسعادة و ان حقیقة الشقاء ان یختم بالمرء عمله بالشقاء. (666)

علی (ع ) فرموده : حقیقت سعادت این است كه پایان اعمال آدمی به خوبی و سعادت خاتمه یابد، و حقیقت شقاوت این است كه پایان كارهای انسان به بدی و شقاوت منتهی گردد.

چگونگی بسته شدن پرونده عمر 

انسانها در طول زندگی و ایام عمر با پستی و بلندی های گوناگونی مواجه می شوند و تحت تاءثیر رویدادها و عوامل مختلف قرار می گیرند به گونه ای كه حوادث در افكار و اعمالشان اثر می گذارد، گاهی از خوبی و درستكاری به بدی گرایش می یابند و گاهی از بدی به افكار و اعمال خوب و پسندیده راه می یابند. از نظر شرع مقدس تحولات گذران و ایام عمر میزان حسن عاقبت یا سوء عاقبت نیست بلكه چگونگی اندیشه و رفتار ماهها و حتی هفته های آخر عمر می تواند معیار خوب مردن یا بد مردن باشد. به عبارت دیگر گاهی پرونده اعمال یك انسان گناهكار در اواخر عمر با برگشت به سوی خدا و استغفار، بسته می شود، و گاهی پرونده یك انسان درستكار در پایان عمر با كفر و آلودگی به گناه پایان می پذیرد.

عن علی علیه السلام قال : كم من عاكف علی ذنبه ختم له بخیر و كم من مقبل علی عمله مفسد فی آخر عمره صائر الی النار، نعوذ بالله منها. (667)

علی (ع ) فرموده : چه بسا افرادی كه در محیط گناه مقیم بوده اند و كارشان بخوبی پایان یافته ، و چه بسا اشخاصی كه بخوبی و درستكاری روی آورده بودند و در آخر عمر به فساد گراییدند و جهنمی شدند، پناه به خداوند از این گروه .

سه روز وحشتناك 

عن احمد بن حمزة الاشعری قال : حدثنی یاسر الخادم قال : سمعت اباالحسن الرضا علیه السلام یقول : ان اوحش ما یكون هذا الخلق فی ثلاثة مواطن : یوم یولد و یخرج من بطن امه فیری الدنیا، و یوم یموت فیعاین الاخرة و اهلها، و یوم یبعث حیا فیری احكاما لم یرها فی دار الدنیا و قد سلم الله علی یحیی علیه السلام فی هذه الثلاث المواطن و آمن روعته فقال : و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا. و قد سلم عیسی ابن مریم علی نفسه فی هذه الثلاثة المواطن و قال : و السلام علی یوم ولدت و یوم اءموت و یوم ابعث حیا. (668)

احمد بن حمزه اشعری می گوید: یاسر خادم مرا حدیث نمود كه گفت : از حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام شنیدم كه فرمود: وحشتبارترین مواقع برای مردم سه روز است : روز ولادت كه از شكم مادر بیرون می آیند و دنیا را می بینند، روزی كه می میرند و عالم بعد از مرگ و اهل آن را مشاهده می كنند و روزی كه دوباره زنده می شوند و به عرصه قیامت قدم می گذارند و احكامی را مشاهده می كنند كه در دنیا ندیده اند و خداوند سلامت حضرت یحیی را در این سه روز اخبار نموده و حضرت مسیح در این سه مرحله برای خویشتن سلامت خواسته است .

مردان الهی و درخواست حسن عاقبت 

جنین نه ماه عمر خود را در شكم مادر طی می كند ولی سعادت او وابسته به این است كه رحم مادر را با حسن عاقبت ترك گوید و سالم متولد شود، چه بسیار اتفاق می افتد كه جنین هشت ماه عمر رحم را به سلامت گذرانده و در ماه آخر حتی در روز آخر رحم ضربه ای بر او وارد می شود كه دچار عیب و نقص اساسی می گردد و ناسالم به دنیا می آید. حیات دنیا برای مردم جهان در واقع به منزله گذراندن زندگی در شكم مادر روزگار است . اگر كسی به قدر نود سال عمر داشته باشد هشتاد و نه سال آن را در دنیا به سلامت بگذراند اما در سال آخر عمر بر اثر معاشرت با افراد بی ایمان و لا ابالی ذخایر معنوی خویش را از دست دهد، به انحراف گرایش یابد، و روز مرگ كه روز ولادت شكم مادر روزگار است ناسالم و با سوء عاقبت از دنیا برود، مردان الهی از چنین رویداد وحشتزایی سخت نگران بودند و همواره از پیشگاه باری تعالی درخواست حسن عاقبت داشتند. حضرت یوسف صدیق به پروردگار مهربان عرض می كند:

و توفنی مسلما و الحقنی بالصالحین ؛ (669) بارالها! روح مرا در حال مسلمانی و با تسلیم بی قید و شرط در مقابل ذات اقدس خودت قبض فرما و به صالحین و گروه پاكان و نیكان ملحقم نما.

ملاحظه می كنید كه حضرت یوسف صدیق ، آن مرد بزرگ الهی ، از خوب مردن و حسن عاقبت سخن می گوید و از پیشگاه مقدس باری تعالی درخواست می كند كه مسلمان و باایمان از دار دنیا برود.

توجه علی (ع ) به حسن عاقبت 

مردم در آستانه ماه مبارك رمضان قرار داشتند. رسول اكرم صلی الله علیه و آله خطبه ای ایراد فرمود و در آن خطبه دستورهای متعددی به مردم داد كه در ماه مبارك رمضان به كار بندند و با انجام آن تعالیم موجبات سعادت و كمال خویش را فراهم آورند. خطبه در شرف اتمام بود كه علی (ع ) فرمود: من به پا خاستم :

فقلت : یا رسول الله ! ما افضل الاعمال فی هذا الشهر؟ فقال : با ابا الحسن ! افضل الاعمال فی هذا الشهر الورع عن محارم الله عزوجل ثم بكی . قلت : یا رسول الله ! ما یبكیك ؟ فقال : یا علی ! ابكی لما یستحل منك فی هذا الشهر، كانی بك و انت تصلی لربك و قد انبعث اشقی الاولین و الاخرین شقیق عاقر ناقة ثمود فضربك ضربة علی قرنك ، فخضب منها لحیتك . قال امیر المؤ منین علیه السلام : فقلت : یا رسول الله ! و ذلك فی سلامة من دینی ؟ فقال صلی الله علیه و آله : فی سلامة من دینك . (670)

عرض كردم : یا رسول الله ! در ماه رمضان چه عملی از دیگر اعمال برتر است ؟ فرمود: اجتناب از گناهان . آنگاه رسول اكرم (ص ) گریست . عرض كردم یا سول الله ! چه موجب گریه شما گردید؟ فرمود گریستم برای حادثه ای كه در این ماه دامنگیر تو می شود، گویی می بینم كه تو در پیشگاه الهی نماز می گزاری كه شقی ترین افراد، نظیر پی زننده ناقه صالح ، ضربتی به سرت می زند كه ریشت از خون سرت خضاب می گردد. علی (ع ) پرسید: آیا این حادثه موقع سلامت دینم روی میدهد؟ فرمود بلی در سلامت دینت .

باك نداشتن علی (ع ) از شهادت 

علی (ع ) مرد شمشیر و فداكاری در راه حق است ، از این رو وقتی خبر قتل خود را از زبان پیشوای اسلام می شنود آن را عادی تلقی می كند و كمترین واكنشی از خود نشان نمی دهد، حتی نمی پرسد برای چه مرا می كشند. علی (ع ) آن مرد نیرومندی است كه می فرماید:

و الذی نفس ابن ابیطالب بیده لالف ضربة بالسیف اهون علی من میتة علی الفراش فی غیر طاعة الله . (671)

قسم به خدایی كه جان فرزند ابیطالب در دست اوست هزار ضربه شمشیر برای من آسانتر از مردن در بستر است كه در غیر طاعت باری تعالی باشد.

آنچه برای علی (ع ) مهم است حسن عاقبت و با ایمان مردن است . از این رو وقتی خبر قتل خود را می شنود از رسول اكرم (ص ) می پرسد: آیا در آن موقع دینم سالم است ؟ پیشوای اسلام ، او را از سلامت دینش ، در آن موقع ، آگاه می سازد. از سخن علی (ع ) متوجه می شویم كه با ایمان از دار دنیا رفتن تا چه حد مهم است . باید همواره از خداوند سبحان بخواهیم در آن لحظات حساس ما را مشمول رحمت خود قرار دهد تا با حسن عاقبت بمیریم و با ایمان به سرای جاودان منتقل شویم .

از آنچه معروض افتاد روشن شد كه سه روز در زندگی انسان مهم است : یكی روز ولادت كه از مادر سالم متولد شود، و یكی روز مرگ كه با سلامت معنوی و حسن عاقبت بمیرد، و آن دیگر روز بعثت و قیام قیامت است . امام سجاد (ع ) به فضل خداوند روز اول را بخوبی گذرانده و از مادر به سلامت متولد شده است . جمله دوم دعای امام (ع ) كه آخرین قسمت سخنرانی امروز است ناظر به دو مرحله بعد است ، به پیشگاه الهی عرض می كند: پروردگارا! مرا مشمول رحمت خود بنما و به گونه ای قرارم ده كه با دین تو بمیرم و با دین تو در قیامت زنده شوم .